دل نوشت شخصي حمزه پاپي



دلنوشته زندگي


 


يه فلج قطع نخاعى از خواب كه بيدار بشه، منتظره يكنفر ديگه هم بيدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگهشو انجام بده!!


ميدونى آرزوش چيه؟


فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده.


يه نابينا از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، خورشيدو


نميبينه، صبح رو نميبينه!


ميدونى آرزوش چيه؟


فقط يكبار فقط يكروز بتونه نزديكاش و عزيزاش و آسمونرو و زندگى رو با چشماش ببينه.


يه بيمار سرطانى دلش ميخواد خوب بشه و بدون شيمى درمانى و


مسكنهاى قوى زندگى كنه و درد نكشه.


يه كر و ?ل آرزوشه بشنوه، بتونه با زبونش حرف بزنه.


يه بيمار تنفسى دلش ميخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيژن


نفس بكشه.


ا?ن مشكلت چيه دوست من؟


دستتو بذار رو زانوت و از تمام وجودت و نعمتايى كه خدا بهت


داده استفاده كن و به روزى فكركن كه شايد همين نعمتا رو از دست


بدى.


پس شكرگزارى كن و ازشون استفاده كن!


گاهي " دستبوس ِ خودمون " باشيم


دستهايم را دوست دارم .خيلي مهربان است برايم چاي ميريزد .


اجازه ميدهد چانه ام را رويش بگذارم و کنار پنجره به بارش باران نگاه کنم . اشک هايم را نرم از صورتم پاک ميکند .فنجان چاي را برايم نگه ميدارد ,فکرهاي آزار دهنده ام را برايم در دفترم مينويسد تا ذهنم سبک شود .انگشتهاي پاهايم را وقتي از دويدنهاي بسيار زوق زوق ميکند برايم ميمالد .ميدانم مرا دوست دارد .وقتي سردم ميشود پتو را آرام رويم ميکشد .بالش را زير سرم مرتب ميکند تا راحت تر بخوابم .کتابي را که ميخوانم برايم آرام ورق ميزند. خاک گلدانهايم را عوض ميکند .اتاقم را مرتب ميکند با مهارت لباسهايم را تا ميکند ودر کشوها ميگذارد. برايم غذا ميپزد وظرفها را ميشويد.


شبها کنار صورتم روي بالش دراز ميکشد تا احساس تنهايي نکنم. صبحها زنگ ساعت را خاموش ميکند . بدون اينکه از چشمهايم کمک بگيرد تا کمي بيشتر بخوابم وقتي بيدار ميشوم پرده را کنار ميزند تا نور خورشيد را حس کنم .خوشحالم که دستهايم را دارم بدون دستهايم خيلي احساس تنهايي ميکردم.


خدايا ممنونم براي تک تک نعمت هايي که به من دادي


 


دلنوشته زندگي


دلنوشته زندگي

نگرانِ حرفِ مردم اگر نبوديم مسيرِ زندگيمان طورِ ديگري رقم ميخورد


دوست داشتن هايمان را راحت تر جار ميزديم لباسي را بر تن ميکرديم که سليقه ي واقعيمان بود . آرايشي ميکرديم که دوست داشتيم دلمان که ميگرفت،مهم نبود کجا بوديم بي دغدغه اشک ميريختيم


صداي خنده هايمان تا آسمانِ هفتم ميرفت با پدر و مادرمان دوست بوديم


حرفِ يکديگر را ميخوانديم نگرانِ حرفِ مردم اگر نبوديم، خودمان براي خودمان چهارچوب تعريف ميکرديم ، روابطمان را نظم ميداديم دخترها و پسرهايمان حد و مرزِ خودشان را ميشناختند


نيمي از دوست داشتن هايمان،به ازدواج منجر ميشد


نگرانِ حرفِ مردميم که چگونه رفتار کنيم که مبادا پشتِ سرمان حرف بزنند


که مبادا از چشمشان بيفتيم که مبادا قطع شود روابط خانوادگيمان


ما در دوراني هستيم که نه براي خودمان


براي مردم زندگي ميکنيم!


بياييد تلاش کنيم تا از امروز براي خودمان زندگي کنيم نه ديگران


اي دل از پست و بلند روزگار انديشه کن?? در برومندي ز قحط برگ و بار انديشه کن

از نسيمي دفتر ايام برهم مي خورد?? از ورق گرداني ليل و نهار انديشه کن

زخم مي باشد گران شمشير لنگردار را?? زينهار از دشمنان بردبار انديشه کن

روي در نقصان گذارد ماه چون گردد تمام?? چون شود لبريز جامت از خمار انديشه کن

پشه با شب زنده داري خون مردم مي خورد?? زينهار از زاهد شب زنده دار انديشه کن


 
http://www.gap8.ir/saeb-tabrizi/




*************
دشمنان خود را دوست بداريد . زيرا بهترين جنبه هاي شما را به نمايش ميگذارند
*************
خير نبايد همگاني باشد وگرنه ديگر خير نيست زيرا چيزهاي همگاني ارزشي ندارند

*************

کسي که جنگجوست بايد همواره در حال جنگ باشد چون زمان صلح با خودش درگير خواهد شد

*************

آينده از آن کساني است که به استقبالش مي روند

*************

سياستمدار انسان ها را به دو دسته تقسيم مي کند:ابزارها و دشمنان

*************

بلند پروازي من آنست که در ده جمله چيزي را بگويم که کسي ديگر در يک کتاب مي گويد

*************

نادرستي يک حکم باعث نميشود که آن حکم را رد کنيم احکام نادرست براي زندگي بشري ضروري است و رد کردن آنها را به معناي رد کردن زندگي است

*************

حرف کساني که مي گويند عشق ما از خودخواهي خالي است خنده دار است زيرا همه اميال ما طبق خواست قدرت ما است

*************

آنچه براي يک نفر سزاوار است نمي توان گفت براي فرد ديگر هم سزاوار است

*************
سزاوار يک فرمانده نيست و برايش فضيلت محسوب نمي شود حکم يکسان صادر کردن براي همه يک عمل غير اخلاقي ست

*************
فرد خلوت نشين مي گويد که واقعيت در کتاب ها نيست و فيلسوف آن را پنهان مي کند

*************

از شادکامي ديوانه شدن بهتر از ناکامي است

*************¨

کساني که مردم از آنها به صاحبان اخلاق ياد مي کنند اگر ما اشتباهشان را ببينيم از ما به بدي ياد خواهند کرد حتي اگر دوست ما باشند
*************

هر اخلاق و دستور اخلاقي طبيعت بردگي و حماقت را پرورش مي دهد زيرا روح را با انضباط تحميلي خود خفه و نابود مي کند

*************

يک دانشمند و انسان والا حتي براي عشق زميني هم وقت ندارد! او نه رهبر است نه فرمانبردار او کمال بخش نيست سرآغاز هم نيست او فردي بي خويشتن است

*************
کسي که دلش را به بند بکشد جانش را آزاد کرده است

*************

انسان نمي تواند از غرايز خود فرار کند همچنان که وقتي از خطر جاني دور شود دوباره به غرايزش برمي گردد

*************

اجحاف نکردن و آسيب نرساندن به ديگران براي رسيدن به برابري اصل بنيادي و اخلاقي جامعه است ولي اين نفي زندگي ست. چون زندگي بهره کشيدن از ديگراني است که ناتوان ترند

¨‘°ºO???Oº°‘¨

آدمي به خاطر نياز به مراقبت و توقع کمک گرفتن از ديگران در آينده با آنها ارتباط برقرار مي کند

¨‘°ºO???Oº°‘¨

هيچ پديده اي اخلاقي نيست بلکه ما آن را اخلاقي تفسير مي کنيم

*************
فيلسوفي که درصدد آفرينش جهان بنابر تصور خويش است از همان ابتدا ميخواهد همه به فلسفه اش ايمان بياورند و اين همان استبداد است

*************
خطر خوشبختي در اين است که آدمي در هنگام خوشبختي هر سرنوشتي را مي پذيرد و هرکسي را نيز

*************
آنچه که مرا نکشد قوي ترم ميسازد

*************
سياستمدار آدم ها را به دو دسته تقسيم مي کند :ابزار و دشمن يعني فقط يک طبقه را مي شناسند و آن هم دشمن است

¨‘°ºO???Oº°‘¨

بلند پروازي من آنست که در ده جمله چيزي را بگويم که کسي ديگر در يک کتاب مي گويد

*************

بايد در تضادهاي دوگانه شک کرد از کجا معلوم که اين تضادهاي دوگانه اصلا وابسته به هم و يکي نباشند؟ در فلسفه معين ارزشي بيشتر از نامعين دارد همان طور که ارزش نمود کمتر از حقيقت است

¨‘°ºO???Oº°‘¨

نادرستي يک حکم باعث نمي شود که آن حکم را رد کنيم احکام نادرست براي زندگي آدمي ضروري است و رد کردن آنها را به معناي رد کردن زندگي است

¨‘°ºO???Oº°‘¨

حرف کساني که مي گويند عشق بري از خودخواهي ست خنده دار است زيرا همه چيز طبق خواست قدرت ما است

*************
آنچه براي يک نفر سزاوار است را نمي توان گفت براي فرد ديگر هم سزاوار است به عنوان مثال انکار نفس و افتادگي سزاوار يک فرمانده نيست و برايش فضيلت محسوب نمي شود حکم يکسان صادر کردن براي همه غير اخلاقي ست

*************
آينده از آن کساني است که به استقبالش مي روند

*************
فرد خلوت نشين مي گويد که واقعيت در کتاب ها نيست و فيلسوف آن را پنهان مي کند

¨‘°ºO???Oº°‘¨

والاتر و برتر از خويش بساز ؛ ولي نخست بايد خود را ساخته باشي ، استوار در جسم و روح . مبادا تنها خود را تکثير کني ، که بايست چيزي والاتر بسازي.

¨‘°ºO???Oº°‘¨

فرد والا از فهميده شدن توسط ديگران در هراس است نه از بد فهميده شدن چون مي داند که کساني که او را بفهمند به سرنوشت او يعني رنج کشيدن در دنيا دچار خواهند شد
*************


منبع :  http://www.gap8.ir/nietzsche


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

بررسي و نقد پايان نامه ها اقلیم قلم همه چیز در مورد کامپیوتر و برنامه های کاربردی لوازم مسافرتی اتراق تمامی سریال های ایرانی.ترکی آهنگ پارس . نگین کویر sayedmahdi